گر ما پس از پيروزي در ملي كردن نفت شكست خورديم، لغزش از خود ما بود.* «خلیل ملکی» در سال۱۲۸۰خورشيدي در تبریز زاده شد. پس از آموزشهاي نخستين، براي گذراندن دبيرستان به تهران رفت و در آموزشگاه فنی آلمانیها نامنويسي كرد. او در زمان «رضاشاه» از آموزش رايگان برونمرز(بورسيه)، بهره برد و به همراه گروهی از دانشجویان، چون «مهدی بازرگان» و «کریم سنجابی» به آلمان رفت تا در رشتهي كارشناسي شیمی آموزش ببيند. خليل ملكي با 3 زبان آلماني، فرانسه و انگليسي آشنا شد و كمكم از چهرههاي سياسي و سرشناس ايران در رويدادهاي شهريور1320تا يك دهه پس از آن شد. او در شمار53 تن از رهبران حزب توده و نيز از برپاكنندگانِ نخستين نهاد «جبههي ملي» بود.
ملكي پس از جداشدن از حزب توده در سال 1326، گروه(حزب) زحمتكشان را برپا كرد و سرانجام با همكاري دكتر بقايي در سال1331 بنيانگذار «نيروي سوم» در همان راستا شد. او بِسان آگاهترين و دلسوزترين يار دكتر «مصدق» تا واپسيندَم در كنارش ماند. با به بنبست كشيده شدن گفتوگوهاي نفت و شورش 30 تير1331 و رويدادهاي پس از آن، مصدق در پي افزايش خواستهها و برپايي گونهاي از حكومت نظامي شد و به پاكسازي ارتش، دادگستري و روزنامهها پرداخت. از اينرو، دكتر بقايي، حسين مكي (نمايندهي تهران) و حائريزاده از ياران مصدق كنار نشستند. (بازگويي چرايي رويكرد آنها در اين گفتار نميگنجد) در اينميان خليل ملكي همچنان ايستادگي ميكرد. به ديگر سخن، نخستين جستارهاي بنيادي دربارهي ملي شدن صنعت نفت ايران به نوشتهي ملكي در روزنامهي «شاهد» چاپ شده بود و به گفتهي «ميرفطروس»: «او با بزرگمنشي كه داشت هيچگاه نه خود را "به رُخ" كشيد و نه كوشيد تا به "وجاهت ملي" دست يابد.
حزب زحمت کشان (عکس: مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
بايد افزود جدا شدن ملكي از حزب توده به كينهتوزي دوستانش در برابر او انجاميد و از راههاي گوناگون با روزنامه، ماهنامه، راديو پيك ايران و راديو مسكو و... نگذاشتند تا انديشههاي او شناخته شود. اين بيزاريها چنان بود كه به گفتهي دكتر «مهرداد بهار»: «ياران حزبياش زمينهي كشتن ملكي را در زندان دژ شاپورخواست(:فلكالافلاك) كشيده بودند.» هرچند او نتوانست از همهي دلبستگيهاي ماركسيستي خود بگسلد بيگمان، انديشههاي او زمينهساز بازنگري بسياري از روشنانديشان چپ ايران در ديدگاههايشان شد. خردورزي، ايراندوستي، ادب سياسي و بيباكي در ميان تودههايي كه نيروي انديشه ندارند و پيشواي حزب به جاي آنها ميانديشد و سياست را بيشتر با سيّاسي(نيرنگ) يكي ميداند بسيار دشوار است. هم از اينروست كه خليل ملكي در گذر زندگيِ سياسي خويش نه به كام رسيد و نه به نان! شاخهاي كه به تلاش او از حزب توده جدا شد يك رويكرد فرهنگي بود كه هموندان(اعضاء) آن چون: فريدون توللي، رسول پرويزي، جلال آلاحمد، ناصر وثوقي، نادر نادرپور، احمد آرام، ابراهيم گلستان از راههاي گوناگون به بازگويي ديدگاههاي خويش پرداختند و در برابر حزب تودهي وابسته به شوروي، كمر راست كردند. خليل ملكي از انديشمندترين و درستكارترين ياران «مصدق» در خُردهگيري از سرسختيهاي مصدق به او يادآور شده بود: «رهبر زماني روشنبين است كه نخست پيرو احساسها نباشد، نيروهاي راستينش را بتواند خوب برآورد كند و نيروهاي بدخواه را نيز آنگونهاي كه هست به شمار آورد و هيچ كار نابهجايي كه پيامدش شكست است انجام ندهد. رهبر دورانديش بايد خواستههاي خود را نه برابر با واپسين و بالاترين آرزوهاي خود كه برابر با نيروي خويش و نيروي دشمن در دستور كارش بگذارد... در آماجها و باورهايش(ايدئولوژي) نبايد سازشكار باشد، هرچند در سياستِ روز سازشكاري براي رسيدن به بخشي از انگيزههاي گفته شده نه تنها روا كه بايسته(ضروري) است. بانگ زدنِ" يا همه چيز يا هيچ چيز" ناروا است؛ چرا كه دنياي ما نسبي است و بايد در گامهايي چند، به نشانه (هدف) نزديك شويم... به اميد آرماني ويژه همه چيز را از دست دادن اگر هم ارزش اخلاقي داشته باشد ارزش سياسي و اجتماعي ندارد.» [در اينجا بايد افزود كه ملي شدن صنعت نفت هر چند كه خواستِ تاريخي و همگاني مردم بود و پاره شدن «پيماننامهي 1901 دارسي» سرآغازي براي آن شد؛ گزارشها و گفتوگوهاي آنروزها نشان ميدهند كه بيشتر رهبران سياسي ايران در اينباره دورانديشي، آگاهي اقتصادي و خردورزي سياسي نداشتند. آنها بر اين باور بودند كه با انبوه خريداران در اسكلهها، روبهرو ميشوند! اين ارزيابي درستي نبود؛ همانگونه كه «رزمآرا» مليشدن نفت را شتابزده خوانده بود و «محمد نمازي» از ياران مصدق در اينباره گفت: «نفت را ملي كردهايم؛ نه توانايي اداره كردن آن را داريم، نه كارشناسان ويژه و نه نفتكش؛ در فروش آن ناتوانيم و بايد به ناچار از انگليس و آمريكا كمك بخواهيم...!» به گفتهي دكتر «پرويز مينا»(كارشناس برجستهي نفت:«در سال1951 ميلادي ميانگين فرآوردهي(توليد) نفت ايران، روزانه660 هزار بشكه در روز بود، پس از آن بنگاههاي بزرگ نفتي با بالا بردن فراوردههاي خود در عراق، عربستان، كويت و آمريكا همهي فرآوردهي نفت را تا سال1952 به 13 ميليون بشكهي نفت در روز افزايش دادند؛ درست13 برابر آنچه در ايران فراهم ميشد...»]
بقیه در ادامه نوشتار
AmordadNews.آناهيتا كاوياني ثبت دامنه
ادامه مطلب |